نوشته شده توسط : کاریاب

امروزه واژه بازاریابی یا مارکتینگ (Marketing) به قدری رایج و متداول شده که اگر از کسی بپرسیم که این واژه به چه معنا است و چه مفهومی دارد، توضیحاتی هر چند مختصر به ما خواهد داد چرا که تقریباً همه با این واژه آشنا هستند. این مفهوم نقش مهم و ویژه‌ای در صنایع مختلف دارد. این نکته مهم را بدانید که اگر بازاریابی به درستی و با دقت انجام نشود، ممکن است هیچ کمکی به کسب و کار ما نکند و حتی به بیزینس ما آسیب هم بزند. این در حالی است که بازاریابی درست می‌تواند فروش ما را متحول کند. در این مقاله قصد داریم به صورت کامل و جامع در مورد بازاریابی صحبت کنیم. در صورتی که شما هم می‌خواهید با این مفهوم آشنا شوید و شیوه درست آن را یاد بگیرید، تا پایان این مقاله با ما همراه بمانید.

منظور از مارکتینگ یا بازاریابی چیست ؟

در دنیای امروز بسیاری از افراد، بازاریابی یا مارکتینگ را معادل تبلیغات (Advertising) می‌گیرند، در حالی که مارکتینگ بسیار گسترده‌تر و وسیع‌تر از این صحبت‌ها است. قبل از آنکه بخواهیم بازاریابی را تعریف کنیم، بد نیست که با تاریخچه یا پیشینه آن آشنا شویم؛ زیرا هر علمی را که بخواهیم خیلی خوب تجزیه و تحلیل کنیم، باید ابتدا به ریشه آن پی ببریم.

تاریخچه ای کوتاه از دانش بازاریابی

اگر بخواهیم کاملاً علمی و واقع‌بینانه به قضیه نگاه کنیم، بحث مارکتینگ یا بازاریابی به دوران انقلاب صنعتی برمی‌گردد. پیش از آن دوران هم این مبحث وجود داشت ولی چون عرضه و تقاضا در حالت تعادل قرار داشتند، نیازی به صحبت کردن در مورد مارکتینگ نبود. انقلاب صنعتی تمام معادلات را بر هم زد و باعث شد که مردم به این فکر و اندیشه بیفتند که تولید را به طرز چشمگیری افزایش دهند. وقتی عرضه بیشتر از تقاضا شد، پای استادان مارکتینگ و بازاریابی به میان آمد. همه به این فکر بودند که چگونه این همه محصولی که تولید کرده‌اند را در بازار بفروشند.

اگر تمام طول تاریخ را به دقت بررسی و تجزیه و تحلیل کنید، هر جا عرضه بر تقاضا پیشی گرفته، علم بازاریابی به بهترین شیوه ممکن نقش خودش را ایفا کرده است. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم این است که قبل از انقلاب صنعتی هر کالا و محصولی مطابق با میل و نظر مشتری تولید می‌شد ولی امروز داستان فرق کرده است. یک کارخانه 1000 دست کت و شلوار تولید می‌کند و متخصصان بخش فروش و بازاریابی در آن مجموعه باید مشتریان را برای خرید این 1000 دست کت و شلوار متقاعد و راضی کنند.

 

در واقع دانش مارکتینگ به وجود آمد تا پیامدها و مشکلات ناشی از انقلاب صنعتی را برطرف کند. این دانش در دنیای امروز هم نقش مهمی را ایفا می‌کند و می‌تواند فروش کسب و کارها را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. اکنون که با تاریخچه بازاریابی و ریشه آن آشنا شدیم، زمان آن فرارسیده است که تعریفی از این دانش ارائه دهیم.

تعریف دانش بازاریابی از نگاه سازمان ها و متخصصان بزرگ این علم

بزرگان علم بازاریابی در جهان تلاش کرده‌اند تا نظر خودشان را در مورد این علم اعلام کنند. در این بخش از مقاله قصد داریم 7 تعریف مختلف از مارکتینگ را ارائه دهیم. هر کدام از متخصصانی که در ادامه در مورد آن‌ها صحبت می‌شود، افراد شناخته‌شده و مطرحی در زمینه بازاریابی هستند که با یک جستجوی ساده در اینترنت می‌توانید اطلاعات زیادی در مورد آن‌ها کسب کنید.

1. دکتر محمود محمدیان

اولین دانشمندی که نظر او را مطرح می‌کنیم، دکتر محمود محمدیان است که عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و از اساتید بزرگ بازاریابی و برندسازی در کشورمان است. وی در کتاب «تکنیک‌های بازاریابی در بازار ایران» می‌نویسد:

بازاریابی علمی است که می‌خواهد استاندارد زندگی مردم را بالا ببرد و راه حل ارائه کند. این دانش در مسیر خود، شرکت‌ها را موفق می‌کند و فروش آن‌ها را بالا می‌برد. این علم تغییر دیگری که با خودش به وجود آورد، این بود که تا پیش از آن ابتدا تولید انجام می‌شد و پس از آن به دنبال مشتری می‌رفتند اما مارکتینگ آمد و گفت که اول مشتری را پیدا کنید، نیازسنجی کنید و بعد سراغ تولید بروید.

2. متخصصان انجمن بازاریابی آمریکا

انجمن بازاریابی آمریکا یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌‌ترین سازمان‌های جهان است که در زمینه بازاریابی فعالیت می‌کند. این مجموعه کلکسیونی از بزرگ‌ترین دانشمندان این علم را در خود جای داده است. از نگاه این مرکز:

بازاریابی، زنجیره‌ای از اقدامات، روش‌های رایج و فرآیندهایی شامل خلق، برقراری ارتباط و ارائه پیشنهادهایی است که مشتریان، مراجعه‌کنندگان، شریک‌های تجاری و کل جامعه برای آن پیشنهادها ارزش و اهمیت قائل هستند.

3. فیلیپ کاتلر، پدر علم بازاریابی مدرن

فیلیپ کاتلر، پدر علم بازاریابی مدرن به حساب می‌آید و آثار بی‌نظیری در این زمینه به بازار عرضه کرد. بر اساس گزارش‌ها او 34 جلد کتاب و بیش از 100 مقاله در این زمینه به رشته تحریر درآورده است. یکی از این آثار، کتاب «مدیریت بازاریابی» است که اصلی‌ترین مفاهیم در حوزه مارکتینگ در آن آمده و مورد بحث، تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. او در تعریف مارکتینگ می‌نویسد که:

بازاریابی در واقع نوعی علم و هنر کشف، خلق و تولید ارزش برای ایجاد رضایت در بازار هدف است. البته تمرکز این علم بر سودآفرینی است. در واقع مارکتینگ نیازها و خواسته‌های تحقق‌نیافته را شناسایی می‌کند. مارکتینگ می‌کوشد یک بازار شناسایی‌شده را اندازه‌گیری و بزرگی آن را تعیین کند. این دانش، استعداد سوآوری یک بازار را هم به خوبی درک می‌کند. بازاریابی با طراحی و ارتقای خدمات و محصولات متناسب با بازار، نقش‌آفرینی می‌کند.

4. رجیس مک‌کنا، مردی با لقب بازاریاب اسطوره ای

رجیس‌ مک‌کنا همان کسی است که انواع روش‌های مدرن بازاریابی (مبتنی بر فناوری) را به وجود آورد. او تاکنون با شرکت‌های بزرگی مانند اپل و مایکروسافت فعالیت داشته و به همین خاطر لقب «بازاریاب اسطوره‌ای» را به خود اختصاص داده است. استیو جابز شخصاً از او خواهش کرد که بازاریابی اولین کامپیوتر شرکت اپل را بر عهده بگیرد. رجیس مک‌کنا تخصص خودش را به صورت زیر تعریف می‌کند:

بازاریابی همه چیز است.

5. جی کانرد لوینسون، پدر بازاریابی چریکی

در مجامع بازاریابی جهان، جی کانرد لوینسون بسیار معروف است. او یکی از افرادی است که بازاریابی سنتی را کنار زد تا روش جدید خود تحت عنوان «گوریلا مارکتینگ یا همان بازاریابی چریکی» را جایگزین کند. از نگاه لوینسون متقاعدسازی یکی از مهم‌ترین نقش‌هایی است که بازاریاب باید بتوانید به بهترین شکل ایفا کند. در ادامه به تعریف او از مارکتینگ می‌پردازیم:

در واقع بازاریابی هر نوع ارتباط و تعاملی است که کسب و کار شما با دیگران (هر کس در کسب و کار شما نیست) برقرار می‌کند. این دانش وظیفه دارد حقایق را برای مخاطب جذاب کند و طرز فکر مردم را تغییر دهد. این علم فرصتی برای شما به وجود می‌آورد تا از کسب و کار خودتان به سود برسید. مارکتینگ فرصتی برای همکاری با کسب و کارهای دیگر و ایجاد روابط بلندمدت فراهم می‌کند.

6. موسسه بازاریابی چارترد

موسسه بازاریابی چارترد (سی.آی.ام) یکی از موسسات تخصصی بین‌المللی است که در حوزه بازاریابی فعالیت می‌کند. دفتر مرکزی این موسسه در کشور انگلستان قرار دارد و بیش از 35 عضو و دانشجو در آن فعالیت می‌کنند. تعریفی که این مجموعه از فرآیند بازاریابی ارائه می‌دهد، به عنوان یکی از جامع‌ترین و در عین حال ساده‌ترین تعاریف شناخته می‌شود:

بازاریابی یک فرآیند مدیریتی است که کار آن، شناسایی، پیش‌بینی و برآورده کردن نیازهای مشتریان به روشی سودآور است.

7. آن هندلی؛ یکی از سردمداران بازاریابی محتوا در جهان

خانم آن هندلی یکی از بانوان تأثیرگذار جهان است که توانست در دنیای بازاریابی به شهرت و معروفیت برسد. وی یکی از بزرگان و سردمداران بازاریابی محتوا در جهان است. او به روایت داستان علاقه زیادی دارد و بر این باور است که بازاریابی در واقع همان داستانی است که یک برند برای مخاطبان خودش نقل می‌کند. وی می‌گوید:

مارکتینگ هر چیزی است که بسازید یا به اشتراک بگذارید و داستان شما را نقل کند.

در این بخش از مقاله تلاش کردیم تعاریف مختلفی از مارکتینگ یا بازاریابی ارائه دهیم. در گام بعدی قصد داریم در مورد این دانش مهم‌، شفاف‌سازی و ابهام‌زدایی کنیم. متأسفانه در سال‌های اخیر مسائل زیادی با بازاریابی عجین شده و مدیران و صاحبان کسب و کار، درک و بینش‌های مختلفی در مورد بازاریابی دارند.

شفاف ‌سازی و ابهام ‌زدایی در مورد بازاریابی

باورهای نادرستی که در مورد بازارایابی وجود دارد، تیم‌های بازاریابی را با مشکلات زیادی روبرو کرده است. در ادامه این بخش از مقاله می‌خواهیم این باورهای نادرست را اصلاح کنیم. در ادامه ابتدا باور نادرست را بیان می‌کنیم و سپس با چند نکته، این باور را اصلاح خواهیم کرد.

باورهای نادرست در مورد بازاریابی

1. باور نادرست اول

بخش مارکتینگ در سازمان، بخشی است که فقط هزینه می‌تراشد و هیچ سودی هم ندارد. این باور در بسیاری از سازمان‌ها وجود دارد. وقتی تیم مارکتینگ عملکرد درستی نداشته باشد و نتواند از راهکارهای موجود به بهترین شکل ممکن استفاده کند، چنین باوری را در ذهن مدیران و صاحبان کسب و کار ایجاد خواهد کرد.

اصلاح باور نادرست اول

  • اولین نکته‌ای که باید در مورد مارکتینگ بدانید این است که بازاریابی در درازمدت جواب می‌دهد؛ زیرا مارکتینگ یک فرآیند اجتماعی و مدیریتی است و موفقیت در آن نیاز به صبر، کوشش مستمر و اشتیاق دارد.
  • بعضی از مدیران و صاحبان کسب و کار وقتی صحبت از کمبود بودجه و مدیریت هزینه‌ها به میان می‌آید، تصور می‌کنند که باید از سر و ته بخش مارکتینگ بزنند. این که مدیران تلاش‌های کارکنان این بخش را بی‌اثر بدانند و هزینه‌های سازمان در این بخش را تلف شده فرض کنند، کاملا اشتباه است.
  • شرکت‌هایی که می‌خواهند در بلندمدت در بازار باقی بمانند و به یک برند جاودانه و منحصر به فرد تبدیل شوند باید روی بازاریابی سرمایه‌گذاری کنند؛ زیرا مارکتینگ همان عاملی است که به بقای یک کسب و کار کمک می‌کند.

2. باور نادرست دوم

برخی تصور می‌کنند که فرآیند بازاریابی در واقع ایجاد اشتیاق کاذب در مخاطب و بیان مسائل غیرواقع‌بینانه برای مشتری است. این در حالی است که اصلاً چنین تفکری درست نیست. تیم‌های بازاریابی باید بتوانند جنبه‌های درست و منطقی این دانش را به مدیران و صاحبان کسب و کار نشان دهند.

اصلاح باور نادرست دوم

یکی از مهم‌ترین ملاک‌ها و معیارها در این علم، افزایش آگاهی در مردم است. مارکتینگ با بیان حقایق در مورد یک محصول تلاش می‌کند آگاهی مردم را در مورد آن محصول بالا ببرد. زمانی که آگاهی افراد بالا رفت، اگر محصول خوب باشد قطعاً برای خرید آن مشتاق می‌شوند. البته منکر این حقیقت نمی‌شویم که گاهی بازاریاب‌ها با زدن حرف‌های دروغ می‌خواهند فروش محصول را بالا ببرند ولی صحبت ما در مورد متخصصان و کارشناسان این حوزه است نه کسانی که نام بازاریاب را روی خودشان گذاشته‌اند.

3. باور نادرست سوم

برخی از مدیران و صاحبان کسب و کار، بازاریابی را مساوی با تبلیغات در نظر می‌گیرند. این تفکر کاملاً اشتباه است؛ چون تبلیغات تنها بخش کوچکی از بازاریابی است.

اصلاح باور نادرست سوم

یکی از باورهای کاملاً اشتباهی که در مورد دانش مارکتینگ وجود دارد، این است که مارکتینگ همان تبلیغات است. برخی افراد چون تبلیغات تلویزیونی یا تبلیغات موجود در رسانه‌های اجتماعی را می‌بینند تصور می‌کنند که بازاریابی فقط همین است. در حالی که اگر از یک متخصص این حوزه بپرسید که مارکتینگ چیست؟ قطعاً توضیحات مفصلی خواهد داد و متوجه خواهید شد که تبلیغات یکی از بخش‌های جزئی و کوچک مارکتینگ است و بحث‌های تخصصی و تحلیلی زیادی در این زمینه وجود دارد.

4. باور نادرست چهارم

برخی افراد تصور می‌کنند که در سازمان‌ها واحد بازاریابی و فروش با هم هستند و نتیجه می‌گیرند که فروش و بازاریابی یک معنای واحد دارند. یکی از نکاتی که مدیر بازاریابی در هر سازمان باید روی آن کار کند، نهادینه کردن تفاوت فروش و بازاریابی است.

اصلاح باور نادرست چهارم

قطعاً بخش‌های بازاریابی و فروش به یکدیگر وابسته هستند. اگر بخش مارکتینگ به خوبی و به صورت حرفه‌ای کار نکند، قطعاً کارکنان بخش فروش هم بیکار خواهند ماند و نمی‌تواند محصولات و خدمات سازمان یا کسب و کار را به خوبی به فروش برسانند ولی مشکلی که وجود دارد این است که بسیاری از مدیران و صاحبان کسب و کار این دو بخش را یکسان فرض می‌کنند.

بازاریاب بررسی، تحقیق، تجزیه و تحلیل می‌کند تا ببیند محصولی که سازمان روانه بازار کرده با نیاز مشتری سازگاری و مطابقت دارد یا اینکه سازمان باید در محصولات و خدمات خودش تجدید نظر کند. این در حالی است که فروشنده وظیفه دارد انگیزه خرید ایجاد کند. در واقع باید تلاش کند که مشتری را برای خرید محصول متقاعد کند.

5. باور نادرست پنجم

برخی از مدیران می‌گویند که تنها بازاریاب‌های سازمان وظیفه مارکتینگ را بر عهده دارند. این در حالی است که تک تک اعضای سازمان باید برای محصولات و خدمات شرکت بازاریابی کنند.

اصلاح باور نادرست پنجم

تمام اعضای سازمان از مدیرعامل تا پایین‌ترین سطوح سازمان وظیفه بازاریابی برای سازمان را بر عهده دارند. وقتی تمام افراد سازمان بتوانند نماینده خوبی برای سازمان خود باشند، برندسازی به بهترین شکل ممکن صورت می‌گیرد. وقتی برندسازی به خوبی انجام شد، فروش هم به میزان قابل توجهی بیشتر می‌شود.

6. باور نادرست ششم

بازاریاب‌ها افراد سمجی هستند که با پافشاری و اصرار می‌خواهند چیزی به ما بفروشند. برخی از تیم‌های بازاریابی با بی‌تجربگی، آبروی دانش مارکتینگ را می‌برند. به عنوان مثال می‌توان به استفاده نادرست از بازاریابی تلفنی یا بازاریابی پیامکی اشاره کرد. برخی از بازاریاب‌ها از ابزارهای مختلف بازاریابی استفاده نمی‌کنند و همین مسئله باعث می‌شود که مخاطبان احساس کنند که شما قصد آزار آن‌ها را دارید به همین خاطر هم از برند شما فرار می‌کنند.

اصلاح باور نادرست ششم

بازاریاب می‌کوشد نیاز مشتریان را به بهترین شکل ممکن بشناسد و بهترین محصول یا خدمت را با توجه به این نیاز به مشتری عرضه کند. بازاریاب تلاش می‌کند محصولی را به مشتری  عرضه کند که مورد نیاز او باشد و بی‌بروبرگرد آن را خریداری کند. از طرفی بازاریاب سعی می‌کند از روش‌های مختلف بازاریابی استفاده کند تا نزد مخاطبان محبوب بماند.

7. باور نادرست هفتم

بازاریابی امروز به معنای استفاده از سلبریتی‌ها و افراد معروف برای فروش محصول است. برخی از صاحبان کسب و کار تصور می‌کنند که بازاریابی فقط به اینفلوئنسر مارکتینگ خلاصه می‌شود و بازاریابی به کمک افراد تأثیرگذار موثرترین روش برای مارکتینگ است.

اصلاح باور نادرست هفتم

درست است که در جهان امروز سلبریتی‌ها و افراد معروف درآمد زیادی از طریق تبلیغات و مارکتینگ دارند ولی این بدین معنا نیست که مارکتینگ فقط همین است! اینفلوئنسر مارکتینگ یا بازاریابی به کمک افراد تأثیرگذار اهمیت زیادی دارد و یکی از بخش‌های مهم و اثربخش بازاریابی است ولی بازاریابی منحصر به اینفلوئنسر مارکتینگ نیست. بازاریابی به کمک افراد تأثیرگذار بخش کوچکی از مارکتینگ دیجیتال است و نباید آن را تمام بازاریابی دانست. روش‌های مختلفی برای بازاریابی وجود دارد که می‌تواند حتی بیشتر از اینفلوئنسر مارکتینگ موثر باشد.

مزایای بازایابی و مارکتینگ

بازاریابی مزایای زیادی برای کسب و کارهای حضوری و اینترنتی دارد. به عنوان مثال اگر بازاریابی به درستی انجام شود، بدون شک می‌تواند میزان فروش یک کسب و کار را بیشتر کند. بسیاری از متخصصان و کارشناسان حوزه مدیریت کسب و کار بر این باور هستند که وقتی یک کسب و کار فروش خوبی ندارد، حتماً باید ریشه این مسئله را در نحوه بازاریابی آن کسب و کار جستجو کرد. بنابراین مارکتینگ درست می‌تواند مزایای زیادی داشته باشد و حتی یک بیزینس را از مرگ نجات دهد. در ادامه این بخش به چند مورد از مهم‌ترین مزایای بازاریابی می‌پردازیم.

مزایای بازاریابی

1. درک درست از نیازها و خواسته های مشتریان

یکی از مهم‌ترین مزایای بازاریابی این است که به کمک آن به نیازها و خواسته‌های مشتریان پی می‌برید. به عنوان مثال بازاریابی در اینستاگرام را در نظر بگیرید که از طریق استوری و پست می‌توانید نظرها، پیشنهادها و خواسته‌های مخاطبان خود را کشف کنید. درک درست نسبت به نیازها و خواسته‌های مشتریان اهمیت زیادی دارد. بنابراین اگر ما طبق خواسته‌های مشتریان و مخاطبان احتمالی خودمان رفتار نکنیم، خیلی زود به مشکل می‌خوریم؛ چون ما این کسب و کار را برای خدمت به مشتریان راه اندازی کرده‌ایم و به همین خاطر باید بدانیم مشتریان چه نیازی دارند و سپس این نیاز را به بهترین شکل ممکن برآورده کنیم.

از طرفی وقتی بازاریابی می‌کنیم به مسائلی پی می‌بریم که پیش از این از آن‌ها اطلاع نداشتیم. به عنوان مثال متوجه می‌شویم که مشتریان به یک محصول یا ویژگی خاص علاقه دارند و دوست دارند که ما آن ویژگی خاص را به محصولات خودمان اضافه کنیم. بنابراین اگر بازاریابی نکنیم، چگونه می‌توانیم از این نیاز مخاطبان خود باخبر شویم؟ از طرفی از طریق مارکتینگ می‌توانیم محصولات جدید بیشتری را بفروشیم. از این رو گفته می‌شود که بازاریابی، بازار هدف ما را گسترش می‌دهد و به ما این امکان را می‌دهد که محصولات بیشتری بفروشیم و به سود بیشتری دست پیدا کنیم.

برخی از تولیدکنندگان سؤال می‌کنند که بازاریابی چه سودی برای تولیدکننده دارد؟ در پاسخ باید گفت که بازاریابی به نفع تولیدکنندگان هم هست چرا که به آن‌ها این امکان را می‌دهد که محصولات بیشتری تولید کنند و بتوانند نیاز جامعه بزرگ‌تری از مشتریان را برآورده سازند. وقتی نیاز مشتریان بیشتری برآورده شود، قطعاً سود بیشتری هم نصیب تولیدکننده خواهد شد.

2. اطلاع پیدا کردن بازار هدف از محصولات و خدمات شما

یکی دیگر از نکات مهم و اساسی که باید مد نظر قرار دهیم، اطلاع پیدا کردن بازار هدف از محصولات و خدمات شما است. فرض کنید که شما یک فروشگاه پوشاک در بخشی از شهر راه اندازی می‌کنید و بوتیک خود را با محصولات عالی و درجه یک با قیمت مناسب پر می‌کنید. از نظر خودتان همه چیز عالی است و مشتریان باید به فروشگاه شما هجوم بیاورند و محصولاتتان را خریداری کنند. از خودتان این سوال را بپرسید که مشتریان چگونه باید از محصولات و خدمات شما اطلاع پیدا کنند تا برای خرید از شما هجوم بیاورند؟ پاسخ واضح است: بازاریابی! رمز موفقیت شما در بازاریابی یا مارکتینگ است. شما از این طریق می‌توانید با بازار هدف خود ارتباط برقرار کنید و به آن‌ها بگویید که چه محصولات و خدماتی دارید.

هیچ راهی غیر از بازاریابی برای شناخت مشتریان از شما وجود ندارد. حتی در دوران قدیم هم بازاریابی موجب شناخته شدن کسب و کارها و افزایش فروش آن‌ها می‌شد. در گذشته این کار از طریق بازاریابی دهان به دهان صورت می‌گرفت. امروزه هم بازاریابی ویروسی مثل بازاریابی دهان به دهان در قدیم عمل می‌کند. در صورتی که خدمات و محصولات خوبی داشته باشید، به مرور زمان بین مشتریان و بازار هدف خود معروف می‌شوید ولی اگر بتوانید از ابزارهای مدرن مثل وب‌سایت و رسانه‌های اجتماعی کمک بگیرید، خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنید به یک برند شناخته‌شده و معروف تبدیل خواهید شد.

3. برندسازی و معروف شدن بین مشتریان

یکی دیگر از مزایای مهم بازاریابی این است که شما را به یک برند معروف و نام‌آشنا تبدیل می‌کند و باعث می‌شود که مشتریان خیلی راحت‌تر به شما اعتماد و از شما خرید کنند. یکی از ارزشمندترین دارایی‌های یک سازمان یا کسب و کار، برند آن است. مطالعات تخصصی و روانشناسی نشان داده است که اگر مشتریان حتی یک بار اسم برند شما را شنیده باشند، خیلی راحت‌تر به شما اعتماد می‌کنند و حاضر می‌شوند که از شما خرید کنند.

برندینگ در جهان امروز اهمیت زیادی دارد. ما باید تمام تلاش خود را بکنیم که برندمان معروف شود و در حوزه تخصصی خودمان معروف شویم. بازاریابی این امکان را برای ما و کسب و کارمان فراهم می‌کند که خیلی راحت‌تر با مشتریان خودمان ارتباط برقرار کنیم و نام خود را سر زبان‌ها بیندازیم. در گذشته فرایند برندینگ خیلی زمان‌بر و دشوار بود ولی امروز به لطف ابزارها و پلتفرم‌های آنلاین این کار خیلی راحت و در سریع‌ترین زمان ممکن انجام می‌شود. تنها کاری که باید انجام دهید این است که روش برندینگ را یاد بگیرید.

4. سرعت بخشیدن به سایر فعالیت ها

همان طور که پیش از این بیان کردیم بازاریابی، فرایند فروش محصول را سرعت می‌بخشد. وقتی فروش محصول به سرعت انجام شود، تولیدکننده هم مجبور می‌شود که محصولات را با سرعت بیشتری تولید کند. از طرفی شرکت حمل و نقل هم باید محصولات را با سرعت بیشتری منتقل کند. شرکت بیمه هم باید محصولاتی که قرار است منتقل شود را با سرعت بیشتری بیمه کند. در نتیجه بازاریابی به تمام کارها و فعالیت‌های دیگر سرعت می‌بخشد و باعث می‌شود که کسب و کارهای مختلف با سرعت بالاتری رشد و پیشرفت کنند.

5. تقویت تولید داخلی یک کشور

در همین ایران خودمان بعضی محصولات نسبت به محصول مشابه خارجی، کیفیت بالاتر و قیمت مناسب‌تری دارد ولی چون محصولات خارجی برندسازی و بازاریابی می‌کنند، مصرف کنندگان ایرانی ترجیح می‌دهد که قیمت بالاتری بپردازند و محصولی با کیفیت پایین‌ را خریداری کنند. این در حالی است که اگر شرکت‌ها و تولیدکنندگان ایرانی روش درست و اساسی مارکتینگ را یاد بگیرند، می‌توانند خیلی بهتر و هوشمندانه‌تر محصولات خود را بفروشند و کل بازار را از آنِ خود کنند.

از این جهت بازاریابی می‌تواند ورق را به نفع تولید ملی کشورها برگرداند. تنها کاری که شرکت‌ها باید یاد بگیرند، روش درست بازاریابی است. شرکتی که بازاریابی را بلد باشد، محصول خود را خیلی بهتر به مشتری معرفی می‌کند و مشتری را متقاعد می‌کند که محصول او را خریداری کند. البته شرکت‌ها باید تلاش کنند که کیفیت محصول خود را بالا ببرند و دنبال راه‌هایی برای کاهش قیمت محصولات خود باشند.

6. افزایش آگاهی، دانش و ارتقای استاندارد زندگی مشتریان و مخاطبان بالقوه

بازاریابی به شما و کسب و کارتان کمک می‌کند که مخاطبان و مشتریان خود را آگاه‌تر کنید. یکی از مهم‌ترین و ظریف‌ترین اهداف بازاریابی محتوایی این است که مشتریان با موضوعات و مسائل مختلف آشنا شوند و بتوانند انتخاب‌های بهتر و هوشمندانه‌تری داشته باشند. فرض کنید یک شرکت دارویی تصمیم می‌گیرد که مارکتینگ محتوایی انجام دهد و از طریق موتورهای جستجو (خصوصاً گوگل) کاربران و مخاطبان علاقمند را جذب کند. این شرکت باید روی کلمات کلیدی مختلف در صنعت خودش کار کند تا بتواند مخاطبان مختلف را وارد سایت خود کند و از این راه ترافیک سایت خود را بالا ببرد. اگر این سایت بخواهد در زمینه بازاریابی محتوایی موفق باشد، چاره‌ای جز تولید محتوای ناب و درجه یک ندارد.

وقتی مخاطب محتوای خوب، باکیفیت و دست اول بخواند، دانش و اطلاعات او بیشتر می‎‌شود. به همین خاطر است که می‌گوییم بازاریابی می‌تواند دانش و اطلاعات تخصصی مخاطبان را افزایش دهد. در صورتی که شما می‌خواهید بازاریابی محتوا انجام دهید، باید سعی کنید که در مقالات خود به تمام سوالات احتمالی مخاطبان پاسخ دهید و هدفتان افزایش دانش و آگاهی مخاطبان باشد. وقتی دانش و آگاهی مخاطبان بیشتر شود، استاندارد زندگی آن‌ها هم ارتقا پیدا می‌کند. به عنوان مثال (در سایت دارویی) وقتی مخاطب وارد سایت شما می‌شود و می‌فهمد که چه روش‌ها و موادی برای حفاظت از پوست او وجود دارد، قطعاً سعی می‌کند که از این روش‌ها و مواد استفاده کند و در نتیجه استاندارد زندگی او بالاتر می‌رود.

از طرفی با بازاریابی محتوایی می‌توانید محصولات باکیفیت خود را به مشتری معرفی کنید و وقتی مشتری متقاعد شود که محصول شما به دردش می‌خورد، محصول را خریداری می‌کند و درنهایت با استفاده از محصول، میزان رضایتش از زندگی بیشتر می‌شود و می‌تواند زندگی بهتری و شادتری را تجربه کند. از این رو بازاریابی، از همه جهات به نفع بشریت است و می‌تواند استاندارد زندگی تمام انسان‌ها را ارتقا دهد.

7. افزایش تعداد مشاغل در جهان

یکی از مهم‌ترین مزایای بازاریابی، رشد و توسعه کسب و کارها و افزایش سودآوری آن‌ها است. وقتی کسب و کارها بدانند که با توسعه به سود بیشتری می‌رسند، حتماً اقدامات لازم را انجام می‌‎دهند. بسیاری از کسب و کارها برای رشد و توسعه نیاز به نیروی انسانی کارآمد و حرفه‌ای دارند. در نتیجه میزان مشاغل بیشتر شده و موقعیت‌های شغلی زیادی در جهان ایجاد می‌شود. افزایش موقعیت‌های شغلی باعث می‌شود که انسان‌ها قدرت انتخاب بیشتری داشته باشند، مشغول به کار شوند، به درآمد برسند و سطح زندگی آن‌ها ارتقا پیدا کند.

حال بیایید از یک زاویه دیگر به این مسئله نگاه کنیم. فرض کنید که یک کسب و کار فرایند بازاریابی را شروع می‌کند و برند خودش را می‌سازد. وقتی این برند با محصولات عالی ساخته شد، افراد مختلف در تمامی سطوح جامعه به آن علاقمند می‌شود و دوست دارند که در این مجموعه مشغول کار و فعالیت شوند. وقتی یک برند عالی تصمیم می‌گیرد که کسب و کار خودش را توسعه دهد، بهترین افراد برای حضور در این مجموعه درخواست می‌دهند و در آن مشغول به کار می‌شوند. به همین خاطر مجموعه‌ها و کسب و کارهای خوب می‌توانند از طریق بازاریابی روز به روز بهتر شوند و روند رشد و پیشرفت را با سرعت بیشتری طی کنند.

8. تثبیت و تحکیم شرایط اقتصادی کشور

وقتی یک کسب و کار محصولات خوب و باکیفیت تولید کند، این محصولات را با قیمت مناسب به بازار عرضه کند و سپس تلاش کند که از طریق مارکتینگ این محصولات را بفروشد، مشتریان زیادی را جذب می‌کند. پس از مدتی این کسب و کار به خاطر فروش بالا به فکر رشد و توسعه میفتد. این بیزینس برای رشد و توسعه نیاز به نیروی انسانی دارد و در نهایت کارکنان مورد نظر خودش را استخدام می‌کند.

وقتی یک کسب و کار چنین فرایندی را طی می‌کند هم باعث شده که یک سری افراد به درآمد برسند و هم محصولات خوب به بازار عرضه می‌کند. اگر کسب و کارهای یک کشور چنین کاری انجام دهند، پس از مدتی شرایط اقتصاد آن کشور به ثبات می‌رسند و تمام مردم از یک رفاه و آسایش نسبی برخوردار می‌شوند. از این رو است که می‌گوییم بازاریابی باعث می‌شود که شرایط اقتصادی یک کشور تثبیت و بدنه اقتصادی کشور مستحکم‌تر شود.

9. دستیابی به سهم بیشتر در بازار هدف

در حال حاضر بسیاری از کسب و کارها می‌کوشند که به هر شکل ممکن بر رقبای خود پیروز شوند تا بتوانند سهم بیشتری از بازار هدف را از آن خودشان کنند. یکی از مهم‎ترین کارهایی که سهم شما را در بازار بیشتر می‌کند، بازاریابی است. اگر واقعاً می‌خواهید سهم بیشتری از بازار را از آن خودتان کنید، باید این کار را از طریق مارکتینگ انجام دهید. امروزه بازاریابی دیجیتال، رسانه‌های اجتماعی و دانش سئو مهیا است تا به شما کمک کند سهم بیشتری از بازار به دست بیاورید.

10. ایجاد منابع ماندگار برای کسب و کار

وقتی یک کسب و کار فرایند مارکتینگ را آغاز می‌کند، در واقع در حال ساخت منابعی برای خودش است که این منابع کاملاً ماندگار هستند. منظور از منابع ماندگار چیست؟ جلب اعتماد مشتری یکی از این منابع ماندگار است. وقتی دارید بازاریابی می‌کنید، در واقع دارید تلاش می‌کنید که اعتماد مشتری را جلب و او را برای خرید محصول خود متقاعد کنید، اگر موفق شدید و اعتماد او را جلب کردید، این اعتماد یک منبع ماندگار است و تا زمانی که خودتان آن را از بین نبرید ماندگار خواهد بود.

یکی دیگر از منابع هر کسب و کار، برند آن است. مارکتینگ برای شما برندسازی می‌کند و این برند در ذهن مشتری خواهد ماند. همین که مشتری اسم برند شما را بشنود، احتمال خرید او از شما بیشتر می‌شود. بنابراین حتماً تلاش کنید که یک برند خوب ثبت کنید و کاری کنید که مشتریان به خوبی از شما یاد کنند؛ چون این مورد یکی از منابع و دارایی‌های ماندگار شماست.

مارکتینگ در هر کسب و کاری کاربرد دارد پس آن را یاد بگیرید

دنیای امروز، دنیای رقابت است و ما هر روز شاهد طیف وسیعی از کسب و کارها هستیم که وارد دنیای تجارت می‌شوند و می‌خواهند محصولات و خدمات خودشان را به مشتریان عرضه کنند. در این میان تنها کسانی برنده می‌شوند که دانش مارکتینگ را درک کنند و بتوانند بهترین استفاده را از ابزارهای آن ببرند. امروزه دیجیتال مارکتینگ یکی از داغ‌ترین شاخه‌های بازاریابی است که با استفاده از آن می‌توانید یک فروش فوق‌العاده را تجربه کنید.

باید گفت که مرزهای بازاریابی خیلی وسعت پیدا کرده و تقریباً تمام مسائل زندگی ما را دربرگرفته است. سازمانی که می‌خواهد در بازار موفق شود، باید بفهمد که مارکتینگ یک فرآیند اجتماعی و مدیریتی است و باید در تمامی ابعاد سازمان اعمال شود. پای این دانش به کسب و کارهای شخصی و کوچک هم باز شده است. به عنوان مثال گاهی می‌گوییم یک معلم دانش خوبی دارد ولی بیانش خوب نیست. معنای دیگر این صحبت آن است که معلم مورد بحث، بازاریابی بلد نیست. نمونه دیگری از کاربرد بازاریابی در بحث فروش در اینستاگرام است که برای رسیدن به فروش بالا لازم است در بحث بازاریابی اطلاعات کافی داشته باشید تا بتوانید مخاطبان را متقاعد کنید.



:: برچسب‌ها: بازاریابی , مارکتینگ , ,
:: بازدید از این مطلب : 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 مهر 1403 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاریاب

هر آنچه که درباره بازاریابی یا مارکتینگ باید بدانید…

سایت Dictionary به این سوال که بازاریابی چیست اینگونه پاسخ می دهد:

 “عملی برای تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات، از جمله تحقیقات بازار و تبلیغات.”

اگر در یک نقش بازاریاب کار می کنید، احتمالاً تعریف بازاریابی برای شما دشوار است حتی اگر هر روز آن را  ببینید و از آن استفاده می کنید – اصطلاح بازاریابی برای یک تعریف ساده کمی فراگیر و متغیر است و این تعریف بی فایده به نظر می رسد.

اما با کاوش بیشتر، متوجه مشویم که در واقع، بازاریابی با تبلیغات و فروش همپوشانی زیادی دارد. بازاریابی در تمام مراحل کسب و کار از شروع تا پایان وجود دارد. بازاریابی یا marketing یکی از ح.زه های اصلی کسب و کار است که به منظور رشد و اسکیل موفقیت آمیز کسب و کار باید بر روی آن سرمایه گذاری زمانی و مالی کرد.

بازاریابی چیست؟

بازاریابی در رشد کسب و کار به هر اقدامی اطلاق می شود که شرکت برای جذب مخاطب به محصول یا خدمات شرکت از طریق پیام رسانی با کیفیت بالا انجام می دهد. هدف مارکتینگ ارائه ارزش مستقل برای مشتریان بالقوه و مصرف کنندگان از طریق محتوا، با هدف بلندمدت نشان دادن ارزش محصول، تقویت وفاداری به برند و در نهایت افزایش فروش است. می توان به این سوال که بازاریابی چیست اینگونه نیز پاسخ داد که بازاریابی هنر پیدا کردن نیاز و ارائه راه حل برای پاسخ دادن به آن است.

در ابتدا، ممکن است تعجب کنید که چرا مارکتینگ یک جزء ضروری در طول توسعه محصول، یا فروش، یا توزیع خرده فروشی است. اما وقتی به آن فکر می کنید منطقی است  بازاریابان محکم ترین انگشت را روی نبض شخصیت مصرف کننده شما دارند.

هدف بازاریابی تحقیق و تجزیه و تحلیل مشتریان شما، ارسال نظرسنجی، مطالعه عادات خرید آنلاین و پرسیدن یک سوال اساسی است: مصرف کننده ما کجا، چه زمانی و چگونه می خواهد با کسب و کار ما ارتباط برقرار کند؟

هدف بازاریابی چیست

مارکتینگ فرآیند علاقه مند کردن مردم به محصول یا خدمات شرکت شما است. این از طریق تحقیقات بازار، تجزیه و تحلیل و درک علایق مشتری ایده آل شما اتفاق می افتد. بازاریابی به تمام جنبه های یک تجارت از جمله توسعه محصول، روش های توزیع، فروش و تبلیغات مربوط می شود.

بازاریابی مدرن در دهه 1950 شروع شد، زمانی که مردم شروع به استفاده از رسانه های چاپی برای تایید یک محصول کردند. با ورود تلویزیون  و به زودی اینترنت  وارد خانه‌ها شد، بازاریابان می‌توانند کمپین‌های کاملی را در چندین پلتفرم انجام دهند. و همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، در 70 سال گذشته، بازاریابان برای تنظیم دقیق نحوه فروش یک محصول به مشتریان برای بهینه سازی موفقیت، اهمیت فزاینده ای پیدا کرده اند.

در واقع هدف اساسی مارکتینگ جذب مشتریان به برند شما از طریق پیام رسانی است. در حالت ایده‌آل، این پیام برای مخاطبان هدف شما مفید و آموزشی خواهد بود تا بتوانید سرنخها(مشتریان بالقوه) را به مشتریان نهایی تبدیل کنید.

امروزه، به معنای واقعی کلمه ده‌ها مکان وجود دارد که می‌توان یک کمپین مارکتینگ را انجام داد تا مشتریان جدیدی را جذب کرد.

محل زندگی کمپین های بازاریابی شما کاملاً به محل سپری کردن وقت مشتریان شما بستگی دارد. این به شما بستگی دارد که تحقیقات بازار را انجام دهید که تعیین کند کدام نوع مارکتینگ -و ترکیبی از ابزارها در هر نوع  برای ایجاد برند شما بهترین است. امروزه چندین نوع بازاریابی وجود دارد که برخی از آنها امتحان خود را پس داده اند:

مانند بسیاری از افرادی که در حال حاضر در این صنعت کار می کنند، دیجیتال مارکتینگ در دهه 1990 متولد شد. از آن زمان، این صنعت با سرعت سرسام آوری تکامل یافته و انواع بیشتری از بازاریابی را جوانه زده است.

از مارکتینگ موتورهای جستجو گرفته تا بازاریابی مبتنی بر حساب، هر برندی می تواند از ترکیبی از این تاکتیک ها برای جذب مخاطبان هدف خود و کسب درآمد بیشتر استفاده کند.

برای آشنایی با انواع برتر مارکتینگ امروزی، ادامه مطلب را بخوانید.

انواع مارکتینگ

  1. بازاریابی سنتی

مارکتینگ سنتی یکی از انواع مارکتینگ است که به تبلیغ برند در کانال‌های آفلاین اشاره دارد که قبل از ظهور اینترنت وجود داشتند. به بیلبوردها، آگهی‌ها و نقاط رادیویی فکر کنید.

از آنجایی که اطلاعات به راحتی در دسترس نبود و به راحتی در دسترس نبود، اکثر بازاریابی سنتی بر تاکتیک های بیرونی مانند تبلیغات چاپی، تبلیغات تلویزیونی و بیلبوردها متکی بود.

 

  1. بازاریابی برونگرا

مارکتینگ برون گرا یکی دیگر از انواع مارکتینگ است که به تبلیغات مزاحم، ارسال ایمیل به لیست های خریداری شده و تبلیغات چاپی اشاره دارد.

این روش بازاریابی «برون‌گرا» نامیده می‌شود، زیرا شامل ارسال پیامی به مشتریان برای افزایش آگاهی در مورد محصولات یا خدمات شما – بدون توجه به علاقه مصرف‌کننده است. به عبارتی، بازاریابی برونگرا معمولاً با ایجاد وقفه در مسیر دیدن یا شنیدن مخاطب انجام می‌شود.

 

  1. بازاریابی درونگرا

از سوی دیگر، مارکتینگ درونگرا که یکی دیگر از انواع مارکتینگ است به جای ایجاد وقفه، بر جذب مشتریان متمرکز است. اکثر تاکتیک‌های مارکتینگ درون‌گرا در حوزه بازاریابی دیجیتال قرار می‌گیرند، زیرا مصرف‌کنندگان با پیشرفت در سفر خرید خود، این اختیار را دارند که به صورت آنلاین تحقیق کنند.

Inbound بر روی سه ستون ساخته شده است: جذب، تعامل و لذت. هدف اولیه شما ایجاد محتوا و تجربیات ارزشمندی است که با مخاطبان شما طنین انداز شده و آنها را به سمت کسب و کار شما جذب کند.

مورد بعدی این است که آنها را از طریق ابزارهای مکالمه ای مانند بازاریابی ایمیلی و ربات های چت و البته محتوای ارزش دار درگیر کنید. در نهایت، با ادامه فعالیت به عنوان مشاور و متخصص همدل، آنها را خوشحال می کنید.

  1. بازاریابی دیجیتال

دیجیتال مارکتینگ یکی دیگر از انواع مارکتینگ است که برعکس بازاریابی سنتی است و از فناوری‌هایی استفاده می‌کند که به طور سنتی وجود نداشتند تا به روش‌های جدید به مخاطبان دسترسی پیدا کنند. این نوع مارکتینگ شامل تمام تلاش های بازاریابی است که به صورت آنلاین زندگی می کنند.

کسب‌وکارها از کانال‌های دیجیتالی مانند موتورهای جستجو، رسانه‌های اجتماعی، ایمیل و وب‌سایت‌ها برای ارتباط با مشتریان فعلی و بالقوه استفاده می‌کنند.

  1. بازاریابی موتورهای جستجو

مارکتینگ موتورهای جستجو یا SEM یکی دیگر از انواع مارکتینگ است که شامل تمام استراتژی هایی است که برای اطمینان از اینکه کسب و کار شما در صفحات نتایج موتور جستجو (SERP) قابل مشاهده است استفاده می شود. با استفاده از SEM، وقتی کاربر کلمه کلیدی خاصی را جستجو می کند، می توانید کسب و کار خود را در رتبه اول قرار دهید.

دو نوع SEM عبارتند از بهینه سازی موتور جستجو (SEO) برای نتایج جستجوی ارگانیک و تبلیغات پرداخت به ازای کلیک (PPC) برای نتایج موتور جستجوی حمایت شده.

برای شروع کار با سئو، باید با عوامل رتبه بندی موتورهای جستجو آشنا شوید و برای موتورهای جستجو محتوا تولید کنید تا فهرست شوند.

پرداخت به ازای هر کلیک SEM شامل مناقصه برای کلمات کلیدی برای قرار دادن تبلیغات شما، از طریق پلتفرم هایی مانند Google Ads است. همچنین ابزارهای مدیریت تبلیغات برای ایجاد و مدیریت کمپین های PPC وجود دارد.

  1. بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوا یکی از انواع مارکتینگ است که یک ابزار کلیدی در مارکتینگ داخلی و دیجیتال است زیرا یکی از بهترین راه‌ها برای جذب مخاطبان هدف شماست.

این شامل ایجاد، انتشار و توزیع محتوا برای مخاطبان هدف شما از طریق کانال‌های آزاد مانند پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، وبلاگ‌ها، ویدئوها، کتاب‌های الکترونیکی و وبینارها است.

با بازاریابی محتوا، هدف کمک به مخاطبان در طول سفر خریدار است. ابتدا، سؤالات متداول و نگرانی های خریداران را قبل از اینکه آماده خرید باشند، شناسایی کنید.

سپس، یک تقویم تحریریه ایجاد کنید تا به شما در ایجاد و مدیریت محتوای خود کمک کند. همچنین به داشتن یک سیستم مدیریت محتوا (CMS) برای آسان کردن انتشار کمک می کند.

  1. بازاریابی در رسانه های اجتماعی

بازاریابی در رسانه های اجتماعی با پلتفرم هایی مانند فیس بوک، اینستاگرام، لینکدین و توییتر یکی دیگر از انواع مارکتینگ است که می توانند کسب و کار خود را تبلیغ کنند و به صورت شخصی تر با مخاطبان ارتباط برقرار کنند.

با این حال، با رسانه های اجتماعی، دو چیز کلید موفقیت است: محتوای مرتبط و ثبات.

هیچ کس به دنبال چیزی برای خرید به شبکه های اجتماعی وارد نمی شود، مهم است که بین تبلیغات و سرگرمی تعادل برقرار کنید. تصاویر و زیرنویس‌های جذابی که مخاطبان شما را به لایک کردن، اشتراک‌گذاری و نظر دادن تشویق می‌کنند، برند شما را بسیار به جذب مشتری نزدیک‌تر می‌کند.

  1. بازاریابی ویدئویی

بازاریابی ویدئویی یکی دیگر از انواع مارکتینگ است. طبق یک مطالعه Wyzowl در سال 2021، 87٪ از بازاریابان می گویند استفاده از ویدیو در استراتژی مارکتینگ آنها بازدهی مثبتی دارد. ویدیو چه برای وب سایت، کانال یوتیوب، فهرست ایمیل و/ یا دنبال کننده رسانه های اجتماعی شما باشد، می تواند آگاهی از برند را افزایش دهد، تبدیل ایجاد کند و معاملات را ببندد.

برخی از برنامه های مارکتینگ ویدیویی حتی به شما امکان تجزیه و تحلیل، پرورش و امتیاز دهی بر اساس فعالیت آنها را می دهند.

  1. بازاریابی ایمیلی

بازاریابی ایمیلی یکی از انواع مارکتینگ است که در آن کسب و کارها از طریق ایمیل به سرنخ ها، مشتریان بالقوه و مشتریان متصل می شوند. از کمپین‌های ایمیلی می‌توان برای افزایش آگاهی از برند، ایجاد ترافیک به کانال‌های دیگر، تبلیغ محصولات یا خدمات، یا پرورش سرنخ‌ها برای خرید استفاده کرد.

مقررات ایمیل برندها را ملزم می‌کند تا از شیوه‌های ایمیل تجاری مسئولانه پیروی کنند، که در سه اصل خلاصه می‌شود:

  • فقط به افرادی ایمیل بزنید که انتظار دارند از شما بشنوند. یعنی آنها انتخاب کرده اند
  • انصراف را برای مشترکین آسان کنید.
  • هنگام برقراری تماس در مورد اینکه چه کسی هستید شفاف باشید.

با در نظر گرفتن این موضوع، اولین کاری که باید انجام دهید این است که استراتژی نحوه ایجاد لیست ایمیل خود را تعیین کنید – پایگاه داده مخاطبینی که می توانید برای آنها ایمیل ارسال کنید. رایج ترین روش از طریق فرم های جذب سرنخ در وب سایت شما است.

سپس، به نرم افزار مارکتینگ ایمیلی و یک CRM برای ارسال، ردیابی و نظارت بر اثربخشی ایمیل های خود نیاز دارید. برای پیشبرد استراتژی ایمیل خود و به حداکثر رساندن بهره وری، ممکن است بخواهید به نرم افزار اتوماسیون ایمیل نیز نگاهی بیاندازید که ایمیل ها را بر اساس معیارهای راه اندازی ارسال می کند.

  1. اینفلوئنسر مارکتینگ

اینفلوئنسر مارکتینگ یکی دیگر از انواع مارکتینگ است که به گونه ای طراحی شده است که از یک جامعه موجود از دنبال کنندگان درگیر در رسانه های اجتماعی استفاده کند. اینفلوئنسرها در جایگاه خود متخصص در نظر گرفته می شوند و وفاداری و اعتماد را از سوی مخاطبانی که ممکن است سعی در دستیابی به آنها داشته باشید ایجاد کرده اند.

برای شروع کار با اینفلوئنسر مارکتینگ، ابتدا باید استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ خود را بسازید و نوع اینفلوئنسر را مشخص کنید. سپس، شما می خواهید معیارهایی را برای اینفلوئنسر خود ایجاد کنید تا مطمئن شوید که با استراتژی و بودجه شما هماهنگ هستند. عواملی که باید در نظر گرفته شوند عبارتند از جایگاه آنها، اندازه مخاطبان و معیارهای فعلی آنها.

از روشهای زیر، می‌توانید اینفلوئنسرها را پیدا کنید و با آنها تماس بگیرید:

  • ارتباط دستی در رسانه های اجتماعی.
  • استفاده از پلتفرم اینفلوئنسر مارکتینگ
  • استخدام یک آژانس برای انجام تحقیقات و اطلاع رسانی برای شما.
  1. بازاریابی برند

برند مارکتینگ یکی از انواع مارکتینگ است که شکل دادن به درک عمومی برند شما و ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطب هدف شما از طریق داستان سرایی، خلاقیت، طنز و الهام را انجام می دهد.

هدف در اینجا تفکر برانگیز بودن و ایجاد بحث است تا برند شما به خاطر سپرده شود و با احساسات مثبت همراه شود.

برای شروع بازاریابی برند، باید شخصیت خریدار خود را عمیقاً درک کنید و آنچه در آنها طنین انداز می شود. شما همچنین باید موقعیت خود را در بازار و آنچه شما را از رقبای خود منحصر به فرد می کند در نظر بگیرید. این می‌تواند به شکل‌دهی ارزش‌ها و آنچه که برای آن ایستاده‌اید کمک کند، و به شما خوراکی برای کمپین‌های داستان‌گویی می‌دهد.

  1. بازاریابی معرف

بازاریابی معرف یکی از انواع مارکتینگ است. هنگامی که یک کسب و کار به برند دیگری – به نام شریک – با پورسانت برای هر خریدی که توسط مشتری از طریق تاکتیک‌های تبلیغاتی آن شرکت انجام می‌شود، پاداش می‌دهد، این مارکتینگ معرف است.

در میان تأثیرگذاران محبوب است، اما همچنین می‌تواند توسط برندها برای تبلیغ محصولات یا خدماتی که با برندهای خودشان هماهنگ هستند، استفاده کنند.

اگر از قبل دارایی‌های بازاریابی دارید که عملکرد خوبی دارند، مانند وب‌سایتی که سرنخ ایجاد می‌کند یا یک شبکه رسانه اجتماعی فعال، مارکتینگ وابسته راهی عالی برای افزایش بیشتر این دارایی‌ها است. محصول یا برندی را انتخاب کنید که کاملاً با آنچه می فروشید همسو باشد اما با شما رقابت نمی کند  و آن را برای مخاطبان خود تبلیغ کنید.

از طرف دیگر، این یک روش مقرون به صرفه برای گسترش آگاهی از برند و جایگزین خوبی برای بازاریابی تأثیرگذار است. شما می توانید از مارکتینگ وابسته برای کسب درآمد بیشتر استفاده کنید. و بهترین بخش این است که هر کسب و کاری می تواند قوانین خود را هنگام راه اندازی یک برنامه وابسته طراحی کند.

13. بازاریابی دهان به دهان

به نظر چه کسی بیشتر اعتماد دارید: به نظر دوستتان یا یک برند؟ پاسخ واضح است.

به همین دلیل است که بازاریابی دهان به دهان که یکی از انواع مارکتینگ است بسیار قدرتمند می باشد. در حالی که نمی‌توانید آن را مجبور کنید، اما می‌توانید برند خود را به گونه‌ای قرار دهید که انجام آن را آسان‌تر کند، مانند:

  • ایجاد محتوای قابل اشتراک گذاری و ارزش ویروسی.
  • ارائه برنامه های ارجاع و وفاداری.
  • درخواست بررسی پس از ارائه محصول یا خدمات.
  1. بازاریابی رابطه مند

مارکتینگ رابطه مند یکی دیگر از انواع مارکتینگ است که نوعی از بازاریابی مشتری است که بر ایجاد روابط عمیق تر و معنادارتر با مشتریان برای اطمینان از وفاداری بلندمدت به برند تمرکز دارد.

این در تایم های کوتاه مدت یا معاملات فروش متمرکز نیست، بلکه بر ایجاد مبشران برندی است که برند را ارتقا می دهند.

کلید انجام این کار تمرکز بر خوشحال کردن مشتریانی است که قبلاً از برند شما راضی هستند. با استفاده از نرم افزار بازخورد مشتری برای اجرای یک کمپین امتیاز خالص تبلیغ کننده (NPS) شروع کنید تا به شما کمک کند بفهمید این مشتریان چه کسانی هستند.

سپس، راه‌هایی بیابید تا آن مشتریان راضی را به طرفداران متحیر تبدیل کنید. از آنجا، می‌توانید از آنها درخواست کنید که یک گواهی بگذارند، در یک مطالعه موردی شرکت کنند، یا به شما کمک کنند تا به روشی دیگر به اهداف خود دست یابید.

۱۵ – بازاریابی B2B

بازاریابی بی تو بی یکی از انواع مارکتینگ است که به مارکتینگ کسب و کار به کسب و کار و  مارکتینگ محصولات یا خدمات به سایر مشاغل و سازمان ها اشاره دارد. تمایز اصلی آن با بازاریابی B2C این است که در مارکتینگ B2C هدف مصرف کنندگان نهایی هستند ولی در مارکتینگ B2B هدف شرکت ها و در اصطلاح بیزینس های مختلف می باشد.

بازگشت سرمایه (ROI) به ندرت برای افراد عادی مورد توجه قرار می گیرد (حداقل از لحاظ پولی) اما مساله اصلی برای تصمیم گیرندگان شرکتی است.

در محیط مدرن، بازاریابان B2B اغلب کالا و خدمات خود را  به ماموران خرید شرکت ها  یا سهامداران کلیدی مجموعه می‌فروشند. این یک چشم‌انداز پیچیده و گاهی چالش‌برانگیز را ایجاد می‌کند، اما با قوی‌تر شدن و دقیق‌تر شدن منابع داده، توانایی بازاریابان B2B برای ترسیم سیستم های خرید شرکت ها و دستیابی به خریداران با اطلاعات مرتبط و شخصی‌شده، بسیار بهبود یافته است.

16- بازاریابی B2C

بازاریابی بی تو سی یکی دیگر از انواع مارکتینگ است که به مارکتینگ کسب و کار با مشتری که معمولاً به عنوان مارکتینگ B2C شناخته می شود، مجموعه ای از استراتژی کسب و کار ها، شیوه ها و تاکتیک هایی است که یک شرکت برای ارائه محصولات یا خدمات خود به مشتریان استفاده می کند. کمپین های B2C فقط بر روی مزایا یا ارزشی که یک محصول ارائه می دهد تمرکز نمی کنند، بلکه بر روی فراخوانی پاسخ احساسی مشتری نیز تمرکز دارند.

بازاریابی B2C بر این اساس کار می کند که مشتریان به دنبال کالاها یا خدمات برای رفع نیاز فوری خود هستند. بنابراین، آنها تمایل به خرید بدون انجام تحقیقات زیادی در مورد محصول یا خدمات دارند. با خریدهای B2C، کاربران معمولاً در اولین ساعات یا روزهای اول پس از آگاهی از محصول یا خدمات، خرید خود را تکمیل می کنند. برای یک کمپین موفقیت آمیز B2C، یک صاحب کسب و کار باید عادات خرید مشتریان، روندها در بازار و استراتژی هایی را که رقبا استفاده می کنند، درک کند.

کمپین بازاریابی چیست؟

کمپین‌های مارکتینگ ، تلاش‌هایی سازمان‌یافته و استراتژیک برای ارتقای یک هدف خاص شرکت، مانند افزایش آگاهی از یک محصول جدید یا گرفتن بازخورد مشتری هستند. هدف آن‌ها دستیابی به مشتریان از طرق مختلف است و ترکیبی از رسانه‌ها را شامل می‌شود که شامل ایمیل، تبلیغات چاپی، تبلیغات تلویزیونی یا رادیویی، پرداخت به ازای هر کلیک و رسانه‌های اجتماعی می‌شود.

کمپین مارکتینگ محصول

کمپین توسعه برند

کمپین مارکتینگ ایمیلی

کمپین مارکتینگ محتوا

کمپین محتوای تولید شده توسط کاربر

روابط عمومی / کمپین آگاهی

کمپین پست مستقیم

کمپین مارکتینگ وابسته

کمپین رسانه های اجتماعی

کمپین مارکتینگ کسب

بازاریابی پولی / کمپین تبلیغاتی

قیف بازاریابی چیست؟

قیف بازاریابی تجسمی برای درک فرآیند تبدیل سرنخ ها(لیدها یا مشتریان بالقوه) به مشتریان است، همانطور که از دیدگاه بازاریابی (و فروش) درک می شود. ایده این است که، مانند یک قیف، بازاریابان شبکه گسترده‌ای را برای جذب هرچه بیشتر سرنخ‌ها ایجاد می‌کنند و سپس به آرامی مشتریان بالقوه را از طریق تصمیم خرید پرورش می‌دهند و این نامزدها را در هر مرحله از قیف محدود می‌کنند.

در حالت ایده‌آل، این قیف بازاریابی در واقع یک استوانه بازاریابی خواهد بود و همه سرنخ‌های شما به مشتری تبدیل می‌شوند. اگرچه این یک واقعیت برای کسب و کارها نیست، اما بخشی از کار یک بازاریاب است که تا آنجایی که ممکن است سرنخ ها را به مشتری تبدیل کند، بنابراین قیف را استوانه ای تر می کند.

مهم است که توجه داشته باشید که یک نسخه مورد توافق از قیف وجود ندارد. برخی دارای “مراحل” زیادی هستند در حالی که برخی دیگر دارای تعداد کمی هستند، با نام ها و اقدامات متفاوتی که توسط کسب و کار و مصرف کننده برای هر یک انجام می شود. در نمودار زیر، ما تمام تلاش خود را کرده‌ایم تا متداول‌ترین و مرتبط‌ترین مراحل، اصطلاحات و اقدامات قیف را بیرون بکشیم تا این اطلاعات تا حد امکان برای بسیاری از بازاریابان مفید باشد.

مارکتینگ و تبلیغات

اگر مارکتینگ یک خودرو است، تبلیغات  چرخ این خودرو است.

بازاریابی مستلزم توسعه محصول، تحقیقات بازار، توزیع محصول، استراتژی فروش، روابط عمومی و پشتیبانی مشتری است. مارکتینگ در تمام مراحل فروش یک کسب و کار ضروری است و می‌تواند از پلتفرم‌ها، کانال‌های رسانه‌های اجتماعی و تیم‌های متعدد درون سازمان خود برای شناسایی مخاطبان خود، برقراری ارتباط با آن‌ها، تقویت صدای آن و ایجاد وفاداری به برند در طول زمان استفاده کند.

از سوی دیگر، تبلیغات تنها یکی از اجزای مارکتینگ است. این یک تلاش استراتژیک است که معمولاً برای گسترش آگاهی از یک محصول یا خدمات به عنوان بخشی از اهداف کل نگرتر ذکر شده در بالا پرداخت می شود. به زبان ساده، این تنها روشی نیست که بازاریابان برای فروش محصول استفاده می کنند.

فرض کنید یک کسب‌وکار در حال عرضه یک محصول کاملاً جدید است و می‌خواهد کمپینی ایجاد کند که آن محصول را به پایگاه مشتریان خود تبلیغ کند. کانال های انتخابی این شرکت فیسبوک، اینستاگرام، گوگل و وب سایت شرکت آن است. از همه این فضاها برای حمایت از کمپین‌های مختلف خود در هر سه ماهه استفاده می‌کند و از طریق آن کمپین‌ها سرنخ ایجاد می‌کند.

برای پخش راه‌اندازی محصول جدید خود، راهنمای محصول قابل دانلود را در وب‌سایت خود منتشر می‌کند، ویدیویی را در اینستاگرام پست می‌کند که محصول جدید خود را نشان می‌دهد، و روی یک سری نتایج جستجوی حمایت‌شده در Google سرمایه‌گذاری می‌کند که ترافیک را به صفحه محصول جدید در وب‌سایت خود هدایت می‌کند.

حال کدام یک از تصمیمات بالا بازاریابی و کدام تبلیغات بوده است؟

این تبلیغات در اینستاگرام و گوگل انجام شد. اینستاگرام عموماً یک کانال تبلیغاتی نیست، اما زمانی که برای برندسازی استفاده می‌شود، می‌توانید پایگاهی از فالوورها را ایجاد کنید که هر از گاهی برای یک اعلامیه ملایم محصول آماده می‌شوند. گوگل قطعا برای تبلیغات در این مثال استفاده شده است. این شرکت برای فضا در ((گوگل پرداخت))  برنامه ای که به عنوان پرداخت به ازای کلیک (PPC) شناخته می شود،  که در آن ترافیک را به یک صفحه خاص متمرکز بر محصول خود هدایت می کند. یک تبلیغ آنلاین کلاسیک

مارکتینگ کجا انجام شد؟ این یک سوال ترفندی بود، زیرا مارکتینگ کل فرآیند بود. این شرکت با همسو کردن اینستاگرام، گوگل و وب سایت خود حول یک ابتکار متمرکز بر مشتری، یک کمپین بازاریابی سه قسمتی را اجرا کرد که مخاطبان خود را شناسایی کرد، پیامی برای آن مخاطب ایجاد کرد و آن را در سراسر صنعت ارائه کرد تا تأثیر آن را به حداکثر برساند.

تفاوت مارکتینگ و فروش چیست؟

معمولاً دو عبارت مارکتینگ و فروش همواره در کنار یکدیگر دیده می شوند و همین موضوع یکی از علت هایی است که باعث شده خیلی این دو را یکی بدانند در صورتی که اینطور نیست.  مارکتینگ به این معنا است که محصولات یا خدمات بیزنس خود را به ذهن مصرف کنندگان وارد کنیم و آن‌ها را ترغیب به خرید کنیم. در حالی که مفهوم فروش عبارتست از برانگیختن ذهن مصرف کننده نسبت به کالاها و خدمات مربوطه است. یکی از مهم‎ترین تفاوت‌های میان مارکتینگ و فروش، تمرکز این دو تیم است. تمرکز بازاریابی بر روی نیازهای مشتری است، اما تمرکز فروش بر اعمال فشار بیشتر برای خرید محصولات موجود می‌باشد. در مارکتینگ ، برنامه‌ریزی تجاری بلندمدت وجود دارد که تمرکز آن بر وفاداری برند و هزینه سوییچینگ بالا است. در حالی که فروش، یک برنامه‌ریزی تجاری کوتاه مدت است.

4P بازاریابی چیست؟

در دهه 1960، ای جروم مک کارتی 4 P بازاریابی را ارائه کرد: محصول، قیمت، مکان، تبلیغ.

اساساً، این 4 P توضیح می دهند که چگونه مارکتینگ با هر مرحله از تجارت تعامل دارد.

مراحل قیف بازاریابی

تولید – محصول(product)

فرض کنید برای محصولی که می‌خواهید کسب‌وکارتان بفروشد، ایده‌ای دارید. بعدش چی؟ اگر تازه شروع به فروش کنید، احتمالاً موفق نخواهید شد.

در عوض، شما به تیم مارکتینگ خود نیاز دارید تا تحقیقات بازار را انجام دهد و به برخی از سوالات مهم پاسخ دهد: مخاطبان هدف شما چه کسانی هستند؟ آیا بازار مناسبی برای این محصول وجود دارد؟ چه پیام‌هایی باعث افزایش فروش محصول می‌شوند و در کدام پلتفرم‌ها؟ توسعه دهندگان محصول شما چگونه باید محصول را تغییر دهند تا احتمال موفقیت را افزایش دهند؟ گروه های کانونی در مورد محصول چه فکر می کنند و چه سوالات یا تردیدهایی دارند؟

بازاریابان از پاسخ به این سوالات برای کمک به کسب و کارها برای درک تقاضا برای محصول و افزایش کیفیت محصول با ذکر نگرانی های ناشی از گروه تمرکز یا شرکت کنندگان در نظرسنجی استفاده می کنند.

 

قیمت(price)

تیم مارکتینگ شما قیمت محصولات رقبا را بررسی می کند یا از گروه های متمرکز و نظرسنجی ها استفاده می کند تا تخمین بزند که مشتری ایده آل شما چقدر مایل به پرداخت است. قیمت آن خیلی بالاست، و شما یک پایگاه مشتری مستحکم را از دست خواهید داد. قیمت آن بسیار پایین است و ممکن است بیشتر از چیزی که به دست می آورید از دست بدهید. خوشبختانه، بازاریابان می توانند از تحقیقات صنعت و تجزیه و تحلیل مصرف کننده برای ارزیابی محدوده قیمت مناسب استفاده کنند.

 

محل(place)

بسیار مهم است که بخش مارکتینگ شما از درک و تجزیه و تحلیل خود از مصرف کنندگان کسب و کار شما برای ارائه پیشنهادهایی برای نحوه و مکان فروش محصول خود استفاده کند. شاید آنها معتقدند که یک سایت تجارت الکترونیک بهتر از یک مکان خرده فروشی کار می کند یا برعکس. یا، شاید آنها بتوانند بینش هایی در مورد اینکه کدام مکان ها برای فروش محصول شما، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی، مناسب تر هستند، ارائه دهند.

ترویج(promotion)

این P احتمالاً همان چیزی است که از ابتدا انتظار داشتید: تبلیغات مستلزم هرگونه تبلیغات آنلاین یا چاپی، رویداد یا تخفیفی است که تیم مارکتینگ شما برای افزایش آگاهی و علاقه به محصول شما ایجاد می کند و در نهایت منجر به فروش بیشتر می شود. در این مرحله، احتمالاً روش هایی مانند کمپین های روابط عمومی، تبلیغات یا تبلیغات رسانه های اجتماعی را خواهید دید.

امیدواریم تعریف ما و چهار P به شما در درک اینکه هدف بازاریابی چیست؟ و نحوه تعریف آن کمک کند. بازاریابی با تمام زمینه های یک تجارت تلاقی می کند، بنابراین مهم است که بدانید چگونه از مارکتینگ برای افزایش کارایی و موفقیت کسب و کار خود استفاده کنید

شاخصهای مهم در مارکتینگ

شاخص کلیدی علمکرد. KPI (key performance Indicator)  یک مقدار قابل اندازه گیری است که نشان می‌دهد یک شرکت در رسیدن به اهداف کلیدی چقدر موفق ظاهر شده است. جالبه بدونید که شرکت ها برای موفقیت خود در دستیابی به اهداف، از چند شاخص استفاده می‌کنند ار مهمترین شاخص های موجود میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

طول عمر مشتری (Customer LifeTime Value )

هزینه جذب مشتری (Customer Acquisition Cost )

نرخ تبدیل مشتری بالقوه به مشتری بالفعل (Lead to customer ratio)

تفاوت مارکتینگ و برند چیست؟

در مارکتینگ، سعی میشود یک برند را به یک بازار هدف که از قبل تعیین شده، عرضه کنیم. این کار با استفاده از روش های بسیاری که شامل سئو، بنر تبلیغاتی، بنر در وب سایت ها و دیگر راهکارهاست، اجرا می شود .

اما برندینگ، فارغ از هر گونه تلاش خاص مارکتینگ، زمانی که فعالیت های بازاریابی (Marketing) تمام شد و دیده شدن آن پایان پذیرفت، آنچه کماکان در فضای ذهنی مشتریان مانده است ، برند است. به طور کلی برندینگ، چیزی است که در زمان نیاز به خرید مشتری، او را به خریدن یا نخریدن محصول شما وادار می کند،

نکته پایانی

هیچ راه درست یا غلطی برای انجام مارکتینگ وجود ندارد – تا زمانی که با مخاطبان مورد نظر شما ارتباط برقرار کند و بازگشت سرمایه را فراهم کند. اکثر شرکت ها از ترکیبی از این استراتژی ها برای تولید سرنخ و جذب مشتری استفاده می کنند.

در نهایت، شما باید بر اساس محصول، مخاطبان و منابع انسانی و سایر را خود انتخاب کنید که چه چیزی برای کسب و کار شما منطقی تر است.



:: برچسب‌ها: بازاریاب , مارکتینگ , ,
:: بازدید از این مطلب : 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 18 مهر 1403 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاریاب

بازاریابی یا مارکتینگ (به انگلیسی: Marketing) مطالعه و مدیریت روابط در تبادلات است. بازاریابی فرایندی است که طی آن شرکت‌ها مشتریان را درگیر می‌کنند، با مشتری ارتباط قوی برقرار می‌کنند و برای مشتری ارزش ایجاد می‌کنند تا در ازای آن از مشتری ارزش دریافت کنند. از آنجایی که از بازاریابی برای جذب مشتری‌ها استفاده می‌شود، این فعالیت از اجزای اصلی مدیریت کسب و کار و بازرگانی محسوب می‌شود.

ممکن است بازاریاب‌ها محصولی را به کسب‌وکارهای دیگری بفروشند، که به آن بازاریابی کسب‌وکار به کسب‌وکار یا B2B می‌گویند، یا اینکه محصول را مستقیماً به مصرف‌کننده‌ها بفروشند که به آن بازاریابی کسب‌وکار به مصرف‌کننده یا B2C می‌گویند. همچنین به بازاریابی کسب‌وکارها به ارگان‌ها و سازمان‌های دولتی، B2G گفته می‌شود.

آمیخته بازاریابی، که مشخصات خاص محصول و نحوه فروش آن را مشخص می‌کند، تحت تأثیر محیط پیرامون محصول، نتایج تحقیقات بازاریابی و تحقیقات بازار، و مشخصات بازار هدف محصول است. پس از تعیین این عوامل، بازاریابان باید تصمیم بگیرند که از چه روش‌هایی برای تبلیغ محصول استفاده خواهد شد، از جمله استفاده از کوپن و سایر مشوق‌های خرید.

تعریف

فرایند بازاریابی به صورت خلاصه. بازاریاب‌ها با خلق ارزش برای مشتری، در عوض از او ارزش دریافت می‌کنند.

بازاریابی به تلاش برای ارتباط بین ارزش محصول (کالاها یا خدمات) و مشتری گفته می‌شود. بازاریابی به هنر فروش نیز معروف است؛ ولی فروش یکی از توابع کوچک بازاریابی به حساب می‌آید. تعریف لغت‌نامه‌ای بازاریابی عبارت است از «فراهم کردن کالاها یا خدمات برای برآورده ساختن نیازهای مصرف‌کنندگان.» به بیان دیگر، بازاریابی شامل درک خواسته‌های مشتری و تطابق محصولات شرکت، برای برآورده ساختن آن نیازها و در برگیرنده فرایند سودآوری برای شرکت است. بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود محصول مطلع است، از این رو موجب سفارش‌های آینده می‌شود.

در تعریفی دیگر بازاریابی به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها اطلاق می‌شود که به منظور تبلیغ، فروش، و توسعه روابط با مشتریان و بازارها انجام می‌شود. این فرایند شامل برنامه‌ریزی استراتژیک، تحقیقات بازار، تبلیغات و ارتباطات تبلیغاتی، فروش، خدمات مشتری، و تحلیل عملکرد بازاریابی می‌شود. هدف اصلی بازاریابی بهبود فروش، افزایش نرخ بازگشت مشتریان، ایجاد شناخت و اعتماد به برند، و بهبود جایگاه در بازار است. استفاده از ابزارهای مختلفی مانند تبلیغات در رسانه‌های مختلف، بازاریابی دیجیتال، رویدادهای تبلیغاتی، و استراتژی‌های ترویجی برای دستیابی به اهداف بازاریابی اساسی است.

بازاریابی یک فعالیت راهبردی و راه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرف‌کننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.

هر جا و هر گاه چهار اصل نیاز، نیازمند، عوامل رفع نیاز و داد و ستد وجود داشته باشد، در آنجا بازار و بازاریابی حاکم است.

بازاریابی با ارزیابی نیازی که محصولات و خدمات به آن پاسخ می‌دهند، شروع می‌شود. به‌طور منطقی، شناسایی و انتخاب برخی نیازها نشانه بی‌توجهی به دیگر نیازهاست.

گرایش‌های مختلف در بازاریابی

هدف مدیریت بازاریابی مشارکت با بازارهای هدف و ساخت روابط سودرسان با آنها می‌باشد. این کار بستگی به گرایش یا فلسفه بازاریابی هر سازمان دارد. گرایش بازاریابی به صورت «فلسفه مدیریت کسب و کار»، «ذهنیت یک شرکت»، یا «فرهنگ سازمانی» تعریف می‌شود. مهم‌ترین گرایش‌های بازاریابی عبارتند از:

محصول

گرایش محصول بر این ذهنیت و ایده استوار است که در شرایط مساوی، مشتری‌ها محصولاتی را خریداری می‌کنند که کیفیت و کارایی بالاتری داشته باشند. با چنین ذهنیتی، استراتژی بازاریابی بر روی «بهبود مستمر» متمرکز می‌شود.

تولید

گرایش تولید بر این ایده استوار است که مشتری‌ها محصولی را خریداری می‌کنند که به راحتی در دسترس بوده و قیمت مناسبی دارند. در نتیجه مدیریت باید بر روی افزایش تولید و بهبود عملکرد سیستم‌های توزیع تمرکز کند.

فروش

گرایش فروش می‌گوید مصرف‌کننده‌ها به اندازه کافی یک محصول را خریداری نخواهند کرد، مگر اینکه یک فروش گسترده انجام شود. این روش بازاریابی معمولاً برای محصولاتی انجام می‌شود که فروشی نیستند، محصولاتی که خریداران معمولاً فکر خرید آن را نمی‌کنند، برای مثال بیمه عمر یا اهدای خون.

بازاریابی

مفهوم بازاریابی اعتقاد دارد رسیدن به اهداف سازمان بستگی به شناخت نیازها و خواسته‌های بازارهای هدف و ارضای آنها بهتر از رقبا دارد. طبق گرایش بازاریابی، تمرکز بر روی مشتری و ارزش آفرینی، راه رسیدن به موفقیت در فروش و سودآوری است. برخلاف گرایش فروش که بر فلسفه بساز-و-بفروش استوار است، گرایش بازاریابی بر فلسفه احساس کن-و-واکنش نشان بده استوار است. در این فلسفه هدف پیدا کردن مشتری مناسب برای محصول نیست بلکه هدف پیدا کردن راه حل مناسب برای نیازهای مشتری است.

بازاریابی اجتماعی

بازاریابی اجتماعی به کاربرد اصول، مفاهیم و ابزار بازاریابی برای حل مشکلات تحولات اجتماعی اشاره دارد. برنامه‌های بازاریابی اجتماعی به منظور تأثیر بر رفتار افراد برای توسعهٔ رفاه خود و جامعه‌شان طراحی شده‌اند. بازاریابی اجتماعی با مسائل بازاریابی کلان درگیر است، اما در کل یک دیدگاه بازاریابی خرد را در پیش می‌گیرد؛ که بدین جهت برنامه‌های بازاریابی اجتماعی معمولاً توسط سازمان‌های جدا برنامه‌ریزی و اجرا می‌شوند که بر مورد خاصی تمرکز دارند.

کمپین‌های بازاریابی اجتماعی فراتر از تبلیغات در رسانه‌های چاپی، رادیو و تلویزیون هستند. آن‌ها ممکن است شامل ابزارهای وسیع تری مانند اسپانسرینگ یا بازاریابی آنلاین باشند. کمپین‌های سلامتی عمومی برای کاهش مصرف سیگار، نوشیدن الکل، مصرف مواد مخدر، پرخوری و رابطه جنسی پرخطر هدف گذاری کرده‌اند. کمپین‌های محیط زیستی گفتگو و حمایت از صحراها و بیابان‌ها، هوای پاک و بهره‌وری انرژی را ترویج می‌کنند. در حالی که سایرین مواردی همچون برنامه‌ریزی خانواده، حقوق انسانی، فساد و جنسیت را همچون برابری نژادی پیگیری می‌نمایند. کمپین‌های بازاریابی اجتماعی معمولاً توسط سازمان‌های دولتی و غیردولتی اداره می‌شوند. هر چند سازمان‌های شرکتی هم ممکن است در کمپین‌های بازاریابی اجتماعی فعالیت کنند.

مدیریت روابط با مشتری

مدیریت روابط با مشتری، فرایند کلی ساخت و حفظ روابط سودرسان با مشتری از طریق ارائه محصول یا خدمات ارزشمندتر و کسب رضایت مشتری است. تمام جنبه‌های جذب، مشارکت دادن و رشد بانک مشتری‌ها در حوزه مسئولیت‌های آن می‌باشد. «رضایت مشتری» بستگی به عملکرد قابل حس یک محصول و انتظارات مشتری دارد. اگر عملکرد یک محصول کمتر از انتظارات مشتری باشد، نارضایتی ایجاد خواهد شد. اگر عملکرد برابر انتظارات مشتری باشد حس رضایت در مشتری ایجاد شده و اگر عملکرد بالاتر از انتظارات مشتری باشد، در او حس رضایت بالا و خوشحالی ایجاد خواهد شد.



:: برچسب‌ها: بازاریابی , مارکتینگ , تعریف ,
:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 مهر 1403 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 43 صفحه بعد